زندگی ناعادلانه…

دنیا عادلانه نیست اما منصفانه هست….
با اینکه از بچگی به ما گفتهاند زندگی عادلانه است، اما در حقیقت اصلا اینطور نیست! در دنیای ما هیچ چیز عادلانه نیست امامنصفانه هست!برای قبول این جمله کافیست موقعیت های کادر زیر را بخوانید و شرایط آن موقعیت را برای چند دقیقه با خودتان تصور و ترسیم و با هم مقایسه کنید.
مادری که شغل همسرش کارمندی است و تقریبا اکثر روزها با نظم مشخصی به منزل برمیگردد و ساعات قابل توجهی را در خانه کنار خانواده سپری میکند
مادری که شغل همسرش ماموریتی و شیفتی است و گاهی تا یک هفته حتی برای چند ساعت هم در کنار خانواده نیست. مادری که طبق معیارهای روانشناسی فرزند آسان دارد یعنی فرزندی که به راحتی و با قلق گیری نیازهایش پاسخ داده میشود و به اصطلاح زود آرام میشود. مادری که طبق معیارهای روانشناسی فرزند دشوار دارد یعنی فرزندی که علیرغم تلاش و قلق گیری های متفاوت به راحتی آرام نمیشود و اغلب اوغات درحال گریه و ناراحتی است. مادری که از لحاظ مالی تامین است مادری که خرج و دخل منزل و امور مالی جزو دغدغه های روزمره اش است مادری که در شهر خودش زندگی میکند و حلقه های ارتباطی و حمایتی وسیعی دارد مادری که در شهر غریب ساکن شده و از مزیت حمایت خانواده و اقوام محروم است. و… |
حقیقت این است که موقعیت های بالا هرکدام دنیای بسیار متفاوتی از یکدیگر را درک میکنند و شرایط و امکانات بسیار متفاوتی نسبت به هم دارند گاهی اوقات شرایط به قدری سخت است که حتی خبره ترین خیاط ها هم نمیتوانند برایش الگوگیری کنند .(الگوگیری شیوه ی جایگزین مناسب برای هدایت مغز ما به سوی مقایسه ی سالم تر است که در مقاله ی ما با مقایسه کردن زنده ایم به آن پرداخته ام)
اما آیا این به این معنی است که مادران در این مواقع چاره ای جز تحمل و قربانی گری و تجربه ی احساس منفی ندارند؟!
پاسخ مناسب به سیلی واقعیت ها،پذیرش
در دنیایی که ماهیت آن بر اساس عدالت بنا نشده است انتظار عدالت داشتن مثل تلاش برای جمع کردن آب با آبکش است.تلاشی پر زحمت اما بیهوده و پر از احساس ناکامی.بسیاری از جنبه ها و واقعیت هایی که ما در دنیای مادری با آن ها مواجه میشویم از جنس همین ناعدالتی هاست که تنها راه چاره برای مدیریت بهتر این شرایط پذیرش است.
پذیرش چیست؟!
پذیرش در روانشناسی یعنی قبول کردن شرایط موجود و عدم تلاش بیهوده و مقاومت انرژیبر برای تغییر دادن آن. در تعریف دیگر، پذیرش یعنی انتظارات خودتان از شرایط را کنار گذاشته و هر چیزی را همانطور که هست، قبول کنید..
بیایید یک مثال آشنا را بررسی کنیم: تصور کنید من مادر یک خانواده 4 نفره هستم، مسائل تربیتی همسرم همراهم نیست و مشکلات اقتصادی هم هر روز شرایط را برایم سختتر میکند. حالا در این وضعیت:
اگر بخواهم بگویم من در این دنیا هیچ کارهام، هیچ تاثیری ندارم و نمیتوانم هیچ تغییری در زندگی ایجاد کنم، در واقع انتخاب من انفعال یا passivity بوده!
آنطرف ماجرا، اگر هر روز به شرایط موجود غر بزنم، به خودم استرس وارد کرده، اطرافیانم را هم ناراحت کنم، وارد بحثهای پوچ با دیگران شوم و… عملا مقاومت بیاثر را انتخاب کردهام.
اما در این میان، انتخاب دیگری به اسم پذیرش وجود دارد. در واقع انسانی که پذیرش دارد، در این شرایط میگوید ((خب قطعا من نمیتوانم مشکل اقتصادی کشور و تصمیمات غلط مدیران و مسئولان را حل کنم. بنابراین قبول میکنم که در چنین شرایطی هستم و به آن غر نمیزنم. در مقابل، روی بخشی از زندگی که کنترل دارم تمرکز میکنم.))
یعنی سعی میکنم مثلا از مشاور کمک بگیرم تا درمورد دریافت کمک از همسرم پیشنهاد و راهکارهای مناسب و شیوه ی گفتگو را بیاموزم.
پس به زبان دیگر و در تعریفی بهتر، پذیرش یعنی قبول کردن آن بخشی از زندگی که کنترلی روی آن نداریم و تلاش برای تغییر آن بخشی که در اختیار ماست.
البته راستش را بخواهید مفهوم پذیرش در روانشناسی بسیار گستردهتر از چیزی است که بالاتر گفتم، در واقع جملات بالا فقط راه ورود شما به این دنیای گسترده را هموارتر کردند. اگر کمی دقیق نگاه کنیم، روانشناسی، پذیرش در جنبههای مختلف زندگی را پیشنهاد میکند.
به عنوان نمونه یکی از مهمترین چیزها، پذیرش خود و همینطور پذیرش احساسات است! مثلا اگر یکی از دوستان شما خدایی ناکرده بر اثر بیماری یا تصادف فوت کند، خب قطعا اینجا شما احساس ناراحتی را تجربه میکنید. حالا روانشناسی میگوید نباید سعی کنید در این شرایط خودِ آسیبپذیرتان یا احساستان را انکار کرده و بگویید که ناراحت نیستید! بلکه باید به خودتان اجازه سوگواری بدهید.
این موضوع در مورد بقیه هم صدق میکند، یعنی اگر یکی از نزدیکانتان به دلیلی بسیار ناراحت است، نباید سعی کنید با یکسری کلیشهها و حرفهای تکراری سعی در تغییر احساسش کنید. چراکه او دچار احساس غم شده و باید با آن کنار بیاید، نه اینکه با تلاشهای بیهوده شما، آن را انکار کند.
پذیرش یا تحمل؟!
نقل قولی از خانم خانم الیزابت کوهن میگوید پدیرش و تحمل از بیرون به یک شکل دیده میشوند اما از درون قدرت بسیار نابرابری در حفظ توانمندی فردی یا قربانی گری در افراد دارند
جان کلام اینکه…
زندگی همیشه بر وفق مراد ما نیست اگرچه همه ی تلاشمان را هم بکنیم باز در موقعیت هایی با سیلی ناجوانمردانه ی واقعیت ها روبه رو خواهیم شد مهم این است که انتخاب کنیم قربانی گری را پیش بگیریم و شرایط را تحمل کنیم یا با پذیرش تمام آنچه داریم با قدرت درونی بیشتر به مسیر زندگی ادامه دهیم و پاسخ محکمی به سیلی واقعیت بدهیم..
دیدگاهتان را بنویسید