وقتی تو تربیت موفقی که…

وقتی تو تربیت موفق شدی که…؟!
بچه ی مودبی داشته باشی…
بچه ی درس خونی داشته باشی…
بچه ی خوشرویی داشته باشی…
یا
شما در چه صورت خودتون رو در مسیر تربیت موفق میدونید؟!
اگر پاسخ احتمالی شما مشابه جملات نوشته شده است با این نگرش نسبت به تربیت چه احساسی در طول مادرانگی با خودتان به همراه دارید؟
اگر فرزندتان در مسیر تربیت مطابق آنچه تصور میکردید عمل نکرد و علی رغم تمام تلاش های شما و همه ی آگاه ی های علمی شما خلاف انتظاراتتان رفتار کرد چه افکاری به سراغتان می آید و چه رفتارهایی را پی خواهید گرفت؟
کادر زیر را تکمیل کنید و ادامه ی مطلب را با من همراه باشید.
احساس من فکری که به سرم میزنه رفتاری که ازم سر میزنه
|
عواقب این نوع طرز فکر درمورد تربیت
بسیاری از مادران با این نوع طرز فکر وقتی که در مسیر حقیقی تربیت قرار میگیرند و با واقعیت رفتاری فرزندانشان مواجه میشوند احساس سرخوردگی و شکست میکنند. بنابراین در مسیر تربیت فشار مضاعف به خودشان و فرزندشان وارد میکنند و تجربه ی احساس خشم و گناه و زمزمه کردن جمله ی بشکنه دستی که نمک نداره به صورت مداوم در آنها باعث تلخ شدن دوران مادری، سرکوفت زدن،منت گذاشتن و این چنین رفتارهای مخرب میشود.
در حالی که این تصور از تربیت به کل اشتباه است!
تربیت مجسمه سازی است یا باغبانی؟!
این نوع نگاه به تربیت یک نگاه نتیجه محور است .یعنی موفقیت زمانی به دست میآید که من به همان نتیجه ای که در تصوراتم بود تمام و کمال برسم.تصور کنید یک هنرآ»وز مجسمه ساز زمانی میتواند به تبحر و موفقیت در مجسمه سازی دست پیدا کند که مجسمه ای بی عیب و نقص و مطابق با تصور از قبل ترسیم شده اش بسازد.اما آیا تربیت یک انسان با تمام ویژگی های منحصر به فردش شبیه ساخت یک مجسمه است؟
مسلما خیر .تربیت فرزند مثل کار یک باغبان است.باغبان بذر را با رعایت کامل شرایط در خاک میکارد و امکانات و شرایط لازم نظیر آب و خاک و نور مناسب را برایش مهیا میکند.اما تضمین این که از آن بذر چه نوع جوانه ای سبز شود در حیطه ی اختیار باغبان نیست.گاهی ممکن است در یک باغچه با شرایط یکسان نیمی از بذرها جوانه شوند و نیم دیگر به هر دلیلی سبز نشوند.ممکن است باغبانی با تصور خرید بذر لوبیا دانه ای را مراقبت کند اما بذر نخود جوانه بزند..
این مثال نزدیک ترین مثال به جریان و فرآیند تربیت است.در طول این مسیر آنچه اهمیت دارد نوع مراقبه و رسیدگی و انجام وظایف ما به عنوان والد است نه لزوما به ثمر رسیدن استاندارها و انتظارات ما
این طرز فکر یعنی اصالت دادن به فرآیند در مسیر تربیت!
از تولد تا مرگ
فرآیند تربیت یک انسان از زمان تولد او شروع میشود و تا لحظه ی آخر زندگی اش ادامه دارد.اگرچه ما والدین وظیفه ی تربیت فرزندانمان را به دوش میکشیم اما لازم است به این نکته توجه کنیم که ما هنوز خودمان در مسیر تربیت و یادگیری هستیم.به عبارت بهتر ما هنوز تربیت نشده ایم چون هنوز زنده ایم!
لمس این واقعیت برای مادرانی که چند فرزند دارند بسیار آسان است .مادران در گدر زمان و با مواجهه با سال های متفاوت فرزندانشان ویژگی ها و خلق و خوهای متفاوتی به دست میآورند و نوع نگاه و نگرششان به مسیر زندگی و دنیا تغییر زیادی میکند.ممکن است حساسیت هایی را که برای فرزند اول در اولویت قرار میدادند برای فرزند دوم و یا اولویت گذاری نکنند و این یعنی خود آنها همراه با فرزندانشان در حال رشد و یادگیری مداوم هستند.
جان کلام اینکه…
نگرش رشد و اصالت دادن به فرآیند تربیت در مسیر پرفراز و نشیب تربیت فرزندان بار سنگین احساس بی کفایتی و گناه را از دوش والدین بر میدارد و باعث میشود آنها در پی تلاش برای بهبود مستمر و جبران خطاهای گذشته باشند.اگر هنوز موفقیت و کفایت خودتان در تربیت و والدگری را معطوف به نتیجه و تبدیل شدن فرزندتان به آنچه آرزو دارید میدانید پیشنهاد میکنم یک بار دیگر با دقت این مقاله را مرور کنید و سعی کنید مصادیق این دو نوع نگرش را در زندگی خودتان پیدا کنید.بدون شک این تمرین و نتیجه ی آن قوی ترین گواه برای تغییر شما خواهد شد.
دیدگاهتان را بنویسید